حرفای در گوشی
سلام میوه دلم...پاره تنم...عشقم پسرم....
روزا یکی پس دیگری می یاد و می ره و شما هرروز بزرگتر می شی....امروز یاد دوسال پیش افتادم...چه روزایی بود بدون تو و در نبود تو....
دوسال پیش این موقع من و بابات از وجود تو میوه دلم بی خبر بودیم....شاید چند ماه قبل خیلی از خدا خواستیم که تو رو بهمون بده اما دیگه اردیبهشت ماه کاملا ناامید بودیم...فکر می کردیم لیاقت مادر و پدر بودن را نداریم....خیلی سخت بود بی تو بودن.....اما گویا معجزه خدا وقتی اتفاق می افته که اصلامنتظرش نیستی...وقتی که اصلا بهش فکر نمی کنی یه جرقه تو دلت روشن می شه و می شه شعله یه امید و یه شروع برای روزای شیرین....تو همون معجزه ی شیرینی...با تمام وجودم دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی