داغون و ناراحتیم
سلام.
اصلا حوصله نوشتن ندارم....اما شدیدا داغونم....خسته و نا راحت.....
دیروز یکی از تلخترین روزای زندگی مشترکمون بود......
دیروز یکی از اصلی ترین جزء از خاطره های روزهای زندگیمون رو از دست دادیم......قسمتی از خاطره هامون که با دیدن اون یاداوری می شد.
دیروز ماشینمون رو دزدیدن.....شایدم شب قبل بردن اما ما ظهر دیروز متوجه شدیم.....
از دیروز یه فریاد مونده تو گلوم.....می خوام داد بزنم آی دزدددددددددددددد.......اون ماشین هدیه بود....
داغونم.....نه به خاط دزدی ......مثل اینکه جیگر گوشم هم آبله مرغون گفته......موندم حیروون....ناراحت بودم و دیشبم متوجه این خالهای قرمز تو صورت عشقم شدم.....برامون دعا کنید.....فکر کنم چشمون زدن.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی