محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

محمد مهدی پاره تنم

مسابقه نی نی شکمو

  سلام...دوست  جونی های عزیز و نازینین و خواننده های مهربان و خاموش وبلاگ من و پسری...   خبر خبر ناز پسری تو یه مسابقه شرکت کرده...یه مسابقه پیامکی در نی نی وبلاگ..... و ما برای برنده شدن تو این مسابقه به کلی رای نیاز داریم.....رای با یه اس ام اس ناقابل از طرف دوست جونی ها ...کد ناز پسریم 410 هست...تا 18 مرداد وقت داریم...   ...
12 تير 1392

نامه مامان به پسری

  پسرم عزیزترینم.....     نازنینم بزگ شدنت مثل پلک زدن بود...باورم نمی شه 16 روز دیگه18 ماهه می شی و باید اخرین واکسن دوره کودکی ات رو  بزنیم...انگار همین دیروز بود که برای اولین بار بغلت کردم و بوت می کردم...اون دستای کوچولو الان شده تکیه گاه مامان تو تنهایی هاش....لحظه هایی  که به وجود یه عزیز  نیاز داره تا دستشو بگیره و بغلش کنه و نوازش کنه....الان تو برا من همون عزیزی که لحظه لحظه کنارمی و با زبون بی زبونیت باهام حرف می زنی...مرد لحظه های تنهاییمی....محمدم قشنگترین لحظه ها رو با تو دارم...فدات بشم خیلی مهربونی عصرها وقتی می بینی مامان ناراحته می دونی چیکار می کنی تا بخندم...می گی ماااام...
2 تير 1392

پاره تن من

  سلام به همه ....هووووووووووررررررررررررراااااااااااااااا بلاخره موفق شدم عکسای شازده کوچولومو براتون بزارم....بزن دست قشنگه رو به افتخار خودم......   فکر کنم عکسای واضح هستن و نیاز به توضیح ندارن.....   جیگرتو مامان بخوره چرا اینجوری تلویزیون تماشا می کنی....   خوشگل من عاشق هندونه است....چه کنیم     حتی عاشق پوست هندونه هم هست   تو خواب فرشته ها رو دیدی که اینطوری می خندی؟؟؟؟؟     فدای خندیدنت بشم......
30 خرداد 1392

نمرات مامان شین

  سلام....از خوشحالی دارم بال در می یارم ....یعنی در پوست خود نمی گنجم....   از صبح چشمام اشکی بود ...درگیر بازجویی و کلانتری و اعصاب خوردی بودم...همین 1 ساعت پیش دوستم بهم اس داد که مامانی نمره ها رو زدن .....منم عین بختک خیمه زدم رو کامپیوتر.... وااای مگه باز می شد....با کلی التماس باز شد....   تشویق....   کارنامه بنده :   فیزیولوژی گیاهان زراعی:17  (اولین امتحانم بود)   زراعت عمومی: 20 (اینم تو معدل تاثیر نداره)   زراعت تکمیلی : 19/50   فیزیولوژی علفهای هرز و علفکش ها 18 (امتحان روز تصادف)   یه ...
29 خرداد 1392

دلیل غیبتم

  سلام دوستان عزیز و مهربونم.... این مدت که نبودم درگیر امتحانا و اتفاقایی بودم که برام افتاده بودم...ناز پسری مامانو می بخشی؟؟؟؟؟روز ١٩ خرداد مهمترین امتحان ترم و قرار بود بدم....فکر کنید ۵ روز تموم  حسابی خوندم از خلاصه نویسی بگیرید تا رمز گذاری انجام دادم....یعنی مفصل خوندم....صبح ١٩ خرداد تا ساعت ۱۱ هم نکته ها رو خوندم و یه مرور کلی انجام دادم....بعد تا ساعت ۱ به خودم رسیدم....با پسریم اب بازی کردیم و یه سونای داغ برا خودمون درست  کردیم و حسابی دوتایی جیگر شدیم....ساعت ۱ (۱ ساعت و نیم قبل امتحان) حرکت کردم برم دانشگاه.....مثلا خواستم بدون دلهره با سرعت مطمئنه برم.....۵ دقیقه از حرکتم نگذشته بود.....که تصادف کرد...
28 خرداد 1392

روز ملی خلیج فارس گرامی باد

 اردیبهشت ماه روز ملی خلیج فارس گرامی باد.   محمد مهدی جان یادت باشه وطن یعنی وطن استان به استان               خراسان ، سیستان ، سمنان ، لرستان کویر لوت ، کرمان ، یزد ، ساری               سپاهان ، هگمتانه ، بختیاری طبس ، بوشهر ، کردستان ، مریوان          دو آذربایجان ، ایلام ، گیلان اراک ، فارس ، خوزستان و تهران            بلوچستان ، هرمزگان و زنجان ...
10 ارديبهشت 1392

کمی مادرانه

سلام...دوستان عزیزم.....پسر عزیزتر از جانم..... روزگار صفحه به صفحه در گذره و ما هستیم که نوشته های ثابت این صفحاتیم.... پسر عزیزم روزای با تو بودن شیرین هستن....بی نهایت لذت بخشه.... امروز یاد سال قبل افتادم که تو روز مادر با نگاه های شیرین و پر مهرت و خنده های عسلیت به روز من رنگ دیگه ای بخشیدی و معنی مادر بودن رو به من فهموندی.... نازنینم یک سال گذشته و دوباره تقویم ورق خورده و رسیدیم به روزهای نزدیک به روز مادر....سال قبل مامان جونت خونه ما بود و با هم جشن گرفتیم...اما امسال از هم دوریم.... نمی دونم برای مامانم چی بخرم....سال قبل که تونستم بفهمم چی می خواد و همونو براش خریدم اما امسال دو دلم...نقدی پرداخت ...
9 ارديبهشت 1392

حرفای در گوشی

سلام میوه دلم...پاره تنم...عشقم پسرم.... روزا یکی پس دیگری می یاد و می ره و شما هرروز بزرگتر می شی....امروز یاد دوسال پیش افتادم...چه روزایی بود بدون تو و در نبود تو.... دوسال پیش این موقع من و بابات از وجود تو میوه دلم بی خبر بودیم....شاید چند ماه قبل خیلی از خدا خواستیم که تو رو بهمون بده اما دیگه اردیبهشت ماه کاملا ناامید بودیم...فکر می کردیم لیاقت مادر و پدر بودن را نداریم....خیلی سخت بود بی تو بودن.....اما گویا معجزه خدا وقتی اتفاق می افته که اصلامنتظرش نیستی...وقتی که اصلا بهش فکر نمی کنی یه جرقه تو دلت روشن می شه و می شه شعله یه امید و یه شروع برای روزای شیرین....تو همون معجزه ی شیرینی...با تمام وجودم دوستت دارم ...
7 ارديبهشت 1392

از دست تو ناراحتم

سلام محمد مهدی مامان....اینروزا از دستت کلافه هستم....خیلی بد غذا شدی و ناراحتم می کنی...اصلا میلی به غذا نداری...آخه من چیکار کنم تا خوشت بیاد و غذا بخوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به جون مامان هر کاری می کنم تا غذا بخوری اما شما دریغ می کنی....پسر بدی شدی...مامان رو دوست نداری..... می دونی  امروز از دستت گریه کردم.... اخه بی انصاف من از همه چی زدم تا تو بزرگ شی و رشد مکنی و تو رفاه باشی حالا تو اینجوری می کنی..... خیلی حالم گرفته است دیگه تموم زندگی روزانه من شده منوی غذا برای هرروزت که چیه تو آقا پسر یه قاشق غذا بخوری با اشتها..... دیگه قاطی کردم....خدایا من با این بچه چه کنم...کمکم کن.... راستی تا یادم نرفته بگم که چقدر هم با...
4 ارديبهشت 1392